Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 290 (283 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
lacrosse
U
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
enlist
U
برای سربازی گرفتن
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
enlists
U
برای سربازی گرفتن
braid
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
gauging rod
U
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
internal wrenching bolt
U
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
to take a sample of blood
U
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
Other Matches
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
retaking
U
پس گرفتن
grabs
U
گرفتن
skim
U
گرفتن کف
flea
U
کک گرفتن
To treat flippantly(lightly).
U
شل گرفتن
retake
U
پس گرفتن
retakes
U
پس گرفتن
renovate
U
از سر گرفتن
renovated
U
از سر گرفتن
renovates
U
از سر گرفتن
renovating
U
از سر گرفتن
catch
U
گرفتن
retaken
U
پس گرفتن
skimmed
U
کف گرفتن از
cease
U
گرفتن
hold
U
گرفتن
skimmed
U
گرفتن کف
grab
U
گرفتن
encumbering
U
گرفتن
encumbered
U
گرفتن
encumber
U
گرفتن
ceases
U
گرفتن
skim
U
کف گرفتن از
ceased
U
گرفتن
raclaim
U
پس گرفتن
reoccupy
U
از سر گرفتن
to call back
U
پس گرفتن
To go bad and stink.
U
بو گرفتن
ceasing
U
گرفتن
withdraws
U
پس گرفتن
holds
U
گرفتن
grabbing
U
گرفتن
grabbed
U
گرفتن
fleas
U
کک گرفتن
skims
U
کف گرفتن از
withdraw
U
پس گرفتن
wive
U
زن گرفتن
encumbers
U
گرفتن
skims
U
گرفتن کف
retreating
U
پس گرفتن
to put a stop to
U
را گرفتن
pushing
U
گرفتن
to take a wife
U
زن گرفتن
to catch a fly
U
بل گرفتن
to station oneself
U
جا گرفتن
to catch on
U
گرفتن
to shut off
U
را گرفتن
abate
U
اب گرفتن از
to bring to a stop
U
را گرفتن
retreated
U
پس گرفتن
retreat
U
پس گرفتن
to begin again
از سر گرفتن
abating
U
اب گرفتن از
abates
U
اب گرفتن از
abated
U
اب گرفتن از
to take fast hold of
U
گرفتن
to break in
U
گرفتن
to draw back
U
پس گرفتن
to get at
U
گرفتن
to hunt out
U
گرفتن
reclaimed
U
پس گرفتن
lute
U
گل گرفتن
to lay a wager
U
گرفتن
reclaims
U
پس گرفتن
retrieves
U
پس گرفتن
to nestle oneself
U
جا گرفتن
lutes
U
گل گرفتن
seize
U
گرفتن
to get used to
U
خو گرفتن
[به]
to get accustomed to
U
خو گرفتن
[به]
retrieve
U
پس گرفتن
retrieved
U
پس گرفتن
reclaim
U
پس گرفتن
seizes
U
گرفتن
seized
U
گرفتن
reclaiming
U
پس گرفتن
blind
U
گرفتن
takes
U
گرفتن
take
U
گرفتن
tong
U
گرفتن
to whisk away or off
U
گرفتن
accustom
U
خو گرفتن
blinded
U
گرفتن
overtakes
U
گرفتن
blinds
U
گرفتن
overtaken
U
گرفتن
overtake
U
گرفتن
unsay
U
پس گرفتن
accustoms
U
خو گرفتن
accustoming
U
خو گرفتن
situate
U
جا گرفتن
situates
U
جا گرفتن
situating
U
جا گرفتن
nail
U
گرفتن
to addict oneself
U
خو گرفتن
to take one's stand
U
جا گرفتن
break out
U
در گرفتن
nailed
U
گرفتن
detracts
U
گرفتن
detract
U
گرفتن
to take up
U
گرفتن
detracted
U
گرفتن
get off the ground
<idiom>
U
پا گرفتن
detracting
U
گرفتن
retreats
U
پس گرفتن
indwell
U
جا گرفتن
inclasp
U
در بر گرفتن
nails
U
گرفتن
puddle
U
گل گرفتن
accompanied
U
دم گرفتن
accompanies
U
دم گرفتن
accompany
U
دم گرفتن
catch on
U
گرفتن
getting
U
گرفتن
infold
U
در بر گرفتن
capturing
U
گرفتن
lay to heart
U
به دل گرفتن
adeem
U
پس گرفتن
resumes
U
از سر گرفتن
resuming
U
از سر گرفتن
puddles
U
گل گرفتن
tithe
U
ده یک گرفتن از
tithes
U
ده یک گرفتن از
capture
U
گرفتن
captures
U
گرفتن
withdrawal
U
پس گرفتن
withdrawals
U
پس گرفتن
receive
U
گرفتن
acclimatising
U
خو گرفتن
acclimatises
U
خو گرفتن
acclimatised
U
خو گرفتن
acquiring
U
گرفتن
acquires
U
گرفتن
false grip
U
گرفتن
acquire
U
گرفتن
despumate
U
کف گرفتن از
devest
U
گرفتن
disesteem
U
کم گرفتن
gets
U
گرفتن
get at
U
گرفتن
get
U
گرفتن
corks
U
گرفتن
cork
U
گرفتن
wed
U
گرفتن
deglutinate
U
گرفتن
acclimatizing
U
خو گرفتن
acclimatizes
U
خو گرفتن
acclimatized
U
خو گرفتن
acclimatize
U
خو گرفتن
resumed
U
از سر گرفتن
recapture
U
پس گرفتن
recaptured
U
پس گرفتن
obturate
U
گرفتن
recaptures
U
پس گرفتن
resume
U
از سر گرفتن
receives
U
گرفتن
resumption
U
از سر گرفتن
recapturing
U
پس گرفتن
cuddling
U
دراغوش گرفتن
minimize
U
دست کم گرفتن
minimises
U
دست کم گرفتن
wring
U
با شکنجه گرفتن
to take in hand
U
بعهده گرفتن
to take into consideration
U
درنظر گرفتن
minimized
U
دست کم گرفتن
minimizes
U
دست کم گرفتن
to take by storm
U
با حمله گرفتن
scallops
U
حلزون گرفتن
minimising
U
دست کم گرفتن
to suck in
U
فرا گرفتن
to take example
U
عبرت گرفتن
best
U
سبقت گرفتن
minimizing
U
دست کم گرفتن
To find fault.
U
بهانه گرفتن
to take example
U
سرمشق گرفتن
mistook
U
عوضی گرفتن
to take in hand
U
دردست گرفتن
cuddles
U
دراغوش گرفتن
cuddled
U
دراغوش گرفتن
embracing
U
دراغوش گرفتن
embraces
U
دراغوش گرفتن
embraced
U
دراغوش گرفتن
embrace
U
دراغوش گرفتن
weaning
U
از شیر گرفتن
carries
U
بدوش گرفتن
to take over
U
تحویل گرفتن
carried
U
بدوش گرفتن
wringing
U
با شکنجه گرفتن
floods
U
سیل گرفتن
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
if you have any question please ask us , we are here to help
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com